سیاه می شود این تاریک جهان در من دقیقه ، ثانیه ها سالهای بی روزن چقدرمنظره ی هرغروب را بکشم و سوی خانه بیایم کشان کشان دامن درخت کوچک نا رنج قدکشیده ومن شبیه پدرم امروز می شوم یک مرد همیشه با تو نه انگار حرفها زده ام ولی به سمت خدا بوده چشم من روشن هوای خانه ی گنجشک بی تو دلتنگ است وخط کشیده به دور دوباره پرسه زدن بیا که راهی بن بست می شود دنیا در این عصر تازه ای از خوابهای اهریمن به دست تو بتها شکسته خواهد شد به قول مادر مادر بزرگهای کهن رمان زندگی ات در قرنها پیچیده ستاره ای شده ای شهره ی جهان یک تن غروب جمعه ، غزل ، تیک تاک یک ساعت وزیده عطر تو در شعرهای دفترمن مهدی رمضانی متین
تاریخ : دوشنبه 93/6/10 | 10:15 صبح | نویسنده : سعادتمند | نظرات ()